ریتم آهنگ

درباره نمایش‌نامه آدم، آدم است اثر برتولت برشت

درباره نمایش‌نامه آدم، آدم است اثر برتولت برشت

درباره نویسنده:

یوجین برتولت فردریش برشت در 10 فوریه 1898 در آگسبورگ آلمان به دنیا آمد. او نمایشنامه نویس، کارگردان تئاتر و شاعر است. که بیشتر شهرت او را مدیون آثارش است. برشت به عنوان نمایشنامه نویس برجسته در تئاتر روایی شناخته می شود. با ابداع سبکی برای فاصله گرفتن از تئاتر، هنرهای نمایشی را متحول کرد. عدم ارتباط حسی بین مخاطب و اثر و جایگزینی روابط معنوی و روایت به جای پیدایش داستان و قطع شدن کار که امکان ارتباط حسی با مخاطب وجود دارد، از ویژگی های آن است. . این نوع بازی در واقع بازیگر، کارگردان و فیلمنامه نویس داستان را برای بیننده تعریف می کنند، آن را تجسم نمی کنند. او با استفاده از یک راوی در ابتدای صحنه، مخاطب را از رویدادهای هر صحنه آگاه می کند تا هیجان را از بین ببرد و توانایی تفکر او را تحریک کند. هدف نشان دادن یک رفتار اجتماعی خاص در یک محیط اجتماعی خاص است تا بیننده بتواند با دید انتقادی به آن نگاه کند. او معتقد بود نه صحنه ای با وسایل جادویی و نه بازیگری با چهره و اندامش نباید مخاطب را جذب کند. و البته این توهم را ایجاد نمی کرد که او چیزی غیرعادی می بیند. بینندگان نباید گمراه شوند. مفهوم فضا به این معناست که همه عناصر و عناصر نمایشی از خود متن گرفته تا بازیگر و دکوراسیون باید به گونه ای در تئاتر استفاده شوند که حالت نمایشی آنها همیشه نمایان باشد. راه های فاصله گرفتن هم این است که گریم بازیگر را با سن تنظیم کنید، لباس بپوشید، از گروه کر استفاده کنید یا با تماشاگر صحبت کنید و بگویید ما داریم تئاتر بازی می کنیم. نکته مهم برای برشت این بود که تماشاگر نباید درگیر تماشای نمایش باشد. تا زمانی که این نگرش از ذهن خارج می شود، نباید احساس همدلی وجود داشته باشد. او معتقد بود که باید تا پایان نمایش کار کند نه روی احساسات.

برشت شاعری با استعداد نیز بود. از 15 سالگی شعر گفتن را آغاز کرد. بیشتر آثار برشت شامل چندین سرود، آهنگ یا شعر است. بیشتر این اشعار طنز هستند اما در زیر پوشش طنز خود معنایی بسیار جدی دارند.

برشت تئاتر را محل یادگیری می دانست. و این آموزه ها را باید آنقدر با ملایمت منتقل کرد که بفهمد شایسته درک است و نباید چیزی بفهمد. او یکی از محبوب ترین نویسندگان قرن بیستم بود که نوشته هایش به انسان کمک می کند نور را در تاریکی برای رسیدن به حقیقت بیابد.

کارهای او:

بعل - صدای طبل در شب - در جنگل شهر - مادر - لرد پونتیلا و خدمتکار ماتی - دایره گچی قفقازی - زن نجیب سیچوان - مادربزرگ شجاع و فرزندانش - زندگی گالیله - ترس و بدبختی رایش سوم - سرسختی - آن که "بله" گفت، و آن که "نه" گفت - اپرای سه پنی - آدم، آدام - عظمت و زوال شهر ردوود.

«کسی که حقیقت را نداند جاهل است، و کسی که حقیقت را بداند ولی آن را انکار کند جنایتکار است». - زندگی گالیله.

"اول شکم، سپس اخلاق" - اپرای سه قلم.

درباره پروژه Adam is Adam

خلاصه داستان: گالیله مردی است که قدرت نه گفتن را ندارد. یک روز برای خرید ماهی به خانه می رود. او با سه سرباز روبرو می شود. کسانی که قانون اساسی چهارم خود را در یک تصادف از دست دادند سعی می کنند از این ویژگی گالیله استفاده کنند تا او را متقاعد کنند که گالیله نیست، بلکه ارمیا جیپ است - چهارمین قانون اساسی آنها. نمایش با دیالوگ گالی و همسرش آغاز می شود. و در همان صحنه، به گفته آنها، می فهمیم که گالیله ساده لوح است و حتی ممکن است او را فریب دهد. همسرش ابتدا در مورد زنان و سپس در مورد سربازان به او هشدار می دهد. و البته در این گفتگوها متوجه وضعیت شهر می شویم. و از همان صحنه اول، مخاطب نشانه هایی را می پذیرد.

داستان یک شخص به دلیل توانایی نه گفتن دچار دگرگونی می شود. برشت در این اثر، موضوع بحران هویت را برای افکار عمومی مطرح می کند. درست است که در آن سال ها مردم با مشکل بحران هویت ناشی از جنگ دست و پنجه نرم می کردند، اما برشت در این اثر از منظر اجتماعی به بحران هویت نگاه نمی کند، بلکه هویت انسانی را با مسئولیت شخصی بازنمایی می کند. مسئولیتی که در قهرمان نمایش می بینیم گالیله است. او مسئول حفظ زندگی، سلامتی و رفع نیازهای جسمانی خود و همچنین جامعه است. ابتدا با گالیله، مردی فروتن و بسیار ساده آشنا می شویم که به دلیل ناتوانی در نه گفتن، شخصیت خود را تغییر می دهد. در واقع، جامعه به تغییر آن نیز کمک می کند. اما در واقعیت، همه چیز به این سادگی نیست. سرنوشت گالیله باید به ما هشدار دهد. وضعیت مالی و نیاز به امرار معاش در طول نمایش به صورت طنز یا جدی مشهود است.

گالیله دیالوگی دارد که می گوید: «من تخیل قوی دارم. "و حتی قبل از دیدن ماهی می توانم شام بخورم." و متوجه شدیم که گالیله هیچ مرزی بین واقعیت و رویا ندارد. در واقع او در خیالات زندگی می کند. اما آگاهانه او فردی است که به جامعه اعتماد دارد. چون دروغ های سرباز را به راحتی باور می کند. نوعی ساده سازی. برای مردم جامعه روشن است که گاهی به پیروان سرسخت رژیم جنایتکار تبدیل می شوند که با دروغ آنها را فریب می دهند. در واقع آنچه را که می شنوند می پذیرند. وقتی دروغ ها را باور می کند به دلیل مسئولیت انسانی خود به آنها کمک می کند تا به دیگران کمک کنند. اما اگر دقت کنیم می بینیم که نوعی سود وجود دارد. در واقع سعی می کند با کمک به همه و بهره مندی از این کمک، احساس مسئولیت خود را ارضا کند. او در گفت و گو می گوید: «نگهداری کوچک به کسی آسیب نمی رساند. نکته این است که شما باید زندگی کنید و اجازه دهید آنها زندگی کنند. حالا یک لیوان ویسکی می نوشم و با خودم می گویم: من با کارم خدمت این آقا کردم. این تنها در جهان است. باید به موقع خودخواهی را کنار بگذارید و به قول خودتان شب بخیر با جیپ خداحافظی کنید. توجه داشته باشید که ویسکی یکی از چیزهایی است که از سربازان گرفته تا خود را جیپ معرفی کند. اما یک تغییر نام ساده نیاز به تبعیض زیادی دارد. آیا جامعه بر این مرد سوار می شود؟ آیا انسان خود را ناخودآگاه می داند؟ در طول نمایش، بینندگان به این فکر می‌کنند که انتقال از فردی به فرد دیگر چگونه است. و سرنوشت هر فرد چگونه به دیگری مربوط می شود؟ مثل این است که هر فردی مانند یک مهره شطرنج است که می تواند با مهره های دیگر جایگزین شود. و اگر کسی اسطوره‌شناس است و دلش می‌خواهد موقعیتی متفاوت از موقعیت فعلی داشته باشد، ترجیح می‌دهد شخص دیگری باشد.

در پایان صحنه هشتم، جمله ای آمده است: «آقای برشت تاکید می کند که انسان انسان است. و هر کسی می تواند آن را ثابت کند. اما آقای برشت همچنین ثابت می کند که چگونه می توان یک شخص را دوست داشت. آقای برشت امیدوار است که با دیدن گالیله متوجه شوید که زندگی در این دنیا امن نیست.

فرد در سیستم تعریف می شود. نقد جامعه و حکومت در نمایشنامه مشهود است. این جامعه است که رفتار گالیله، سربازان و دیگران را شکل می دهد و انسانیت بی گناه است. گالیله تا پایان نمایش با احساس مسئولیت و فداکاری همراه است. که حتی با دگرگونی ها و دگرگونی هایش از بین نرفته است، زیرا نویسنده می خواهد به ما بگوید که تعهد و مسئولیت همیشه با انسان است. اگرچه او در نهایت در قالب یک مرد متفاوت به قدرت رسید، اما سربازانی که شخصیت او را تغییر دادند اکنون از او اطاعت می کنند.

گالیله گفت: «اگر به پنبه نیاز داشته باشیم، با تبت خواهیم جنگید و اگر به پشم نیاز داشته باشیم، با پامیر مبارزه خواهیم کرد. در اینجا برشت می گوید که جنگ با سرمایه داری و طمع شروع شد. و وقتی گالیله قلعه را ویران می کند و صدایی از دور می شنود (این همان صدای عدالت است که همیشه از دور و به سختی شنیده می شود) می گوید که هفتاد هزار کشاورز و کارگر و تاجر فراری سیکیم در قلعه مستقر شده اند. همگی مردمانی سخت کوش و خوب بودند. گالیله می گوید: «این برای من مهم نیست. جیغ بزن بعد یه جیغ دیگه

اینجاست که فکر دیگری به مخاطب هجوم می آورد. تکامل شخصیت چه چیزی برای انسان به ارمغان می آورد؟ انسان در بردگی جامعه چیزی غیر از خودش می شود. اما تعهد او را در طول نمایش می بینیم. بالا رفتنش را می بینیم. و البته تبدیل به ماشین جنگی می شود. و از دست دادن روحیه اش.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”